چقدر زود دیر میشود...
سلام پسر گلم الان شما همراه بابا خونه آقاجون هستی و من تنهام داشتم عکس های شما رو نگاه میکردم از روز اول تا همین چند روز قبل چقدر زود این زمان گذشت انگار همین دیروز بود که با مامان جون و خاله جون کوچیکه بیمارستان رفتیم تا شما به دنیا بیای انگار همین دیروز بود که کلی برای آغون گفتنات و شنیدنشون اشک میریختم و ذوق میکردم انگار همین دیروز بود که منتظر چهار دست و پا رفتن شما بودم انگار همین دیروز بود که منتظر بودم تا بالاخره 6 ماهه بشی و من کلی ذوق کردم انگار همین دیزوز بود که شروع به گفتن مامان و بابا کردی انگار همین دیروز بود که نشستی / ایستادی و راه افتادی هر کدوم از عکسات و نگاه میکردم هم خ...