محمدپارسا و ماشین
سلام عزیز دلم
ماه رمضان امسال هم گذشت و عید فطر فرا رسید
اما عید فطر امسال زیباتر و با شکوه تر از عید هرسال است
چرا که خداوند یکی از فرشتگانش را به من بخشیده
عزیز دلم شما تازگی ها عاشق ماشین هات شدی
و دائم باهاشون بازی میکنی و صدای ماشین در میاری
اییییممممممممم ایییییییییمممممممممم امممممممممممم امممممممممممم
من نمیدونستم که اینقدر عاشقشون هستیکه
دوست نداری لحظه ای ازت دور باشن
امروز که ا زخواب بلند شدی یکراست رفتی سراغ ماشینهات
و شروع به بازی کردی
نزدیکای ظهر با هم رفتیم خونه مامان جونی
و شما هنوز ماشینهات توی دستای کوچولوت بودن
حتی وقتی من میخواستم ازت بگیرمشون نذاشتی و اونهارو سفت تر گرفتی
خلاصه که تا ساعت 6 عصر اونجا بودیم و
شما دائم بازی میکردی و همچنان ماشینها در دستانت
حتی وقتی توی دستت بودن چهاردست و پا میرفتی ،
چیزی و به زور برمیداشتی، خوراکی خوردی و ...
وقتی اومدیم خونه شما خوابت میومد و من خوابوندم
در حین خوابیدن هم میخواستم ازت ماشینها رو بگیرم که نذاشتی
و من صبر کردم شما لالا کنی بعد از دستات در بیارمشون
خوشحالم که اینقدر اسباب بازیهاتو دوست داری
و باهاشون احساس رضایت بهت دست میده