محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

✿♥✿ محمدپارسا دردونه ی مامان و بابا ✿♥✿

بامزه ی من

سلام پسر نازم این روزها ماشالا چشم نخوری ایشالا خیلی حرف گوش کن شدی روزها با هم بازی میکنیم به محض اینکه تلفن زنگ میزنه از جات میپری و میگی بابا بابا دیگه کارم دراومده یا ما به بابا زنگ میزنیم و شما باهاش میحرفی  یا بابایی زنگ میزنه خونه و باز هم شما باهاش میحرفی پریروز داشتیم بازی میکردیم شما آروم یه نگاه اینور یه نگاه اونور کردی و یکی از حیووناتو گذاشتی زیر پات و باز هم نگاه این طرف و اون طرف کردی و یکدفعه با کلی ذوق پاتو بلند کردی و داد زدی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ( یعنی مثلا این گم شده بود شما پیداش کردی) در اون لحظه تو من   یه چیز دیگه هم که فراموش کردم ب...
17 بهمن 1392

ماشالا ماشالا بهش بگید ماشالا

سلااااااااااااااااااام و صد سلام گرم توی این شبهای سرد زمستون به تو گل پسر ماهمون پسرک نازم این روزها دائم شاهد باریدن برف هستیم البته شما خیلی سر در نمیاری و فقط وقتی یه کوچولو برف میذارم توی دستای گرمت میگی داخ البته به نظرم منظورت از داخ به جای داغ سرده این روزها پست هایی با نام کلمات جدیدت زیاد شده برای همین گفتم برای این پست که میخوام کلمات جدیدت و بگم یه نام دیگه بذارم حالا بریم سر اصل مطلب ( آخیییییییییییی یه روز میشه که میریم برات خواستگاری و این جمله رو من به عنوان مادر شوهر یا بابایی به عنوان پدرشوهر میگیم!!!!!!!!!!! البته الان برای این حرفا خیلی زوده پسرم شما باید بزرگ بشی بری ...
17 بهمن 1392

بزرگ شدی وروجک من

سلام گل پسر ماه و خوشگلم ماشالا این روزها اینقدر وروجک و شیطون بلا شدی که فقط خودت و خدا میدونید دیگه اگه بخواهیم مهمونی بریم یه جورایی من عزا میگیریم که اون چند ساعت چه طور قراره بگذره ولی اشکال نداره گلم بالاخره این روزها هم تموم میشه مثل شیطنت های ما پدر مادرها که تموم شد پریروز از خواب که بیدار شدی با یک لحن خاصی صدام کردی مامااااااااان مامااااااااان من هم بهت سلام کردم و شما شروع به نوازش صورت من کردی میگفتی ناسی ناسی ناسی الهی قربونت برم من چند روزه کلمات جدیدی میگی موس = موز                  دیب  = سیب &nb...
5 بهمن 1392

17 ماهگیت مبارک گل من

سلااااااااااااااااااااااااااااااام پسرک ناز مامان و بابا  عزیز دلم امروز 2 بهمن 1392 شما یک ماه بزرگتر شدی و 17 ماهت شد  الهی دورت بگردم این روزها چند تا کلمه ی جدید یاد گرفتی آبجی = آبجی ( خواهر )      عمم جی = عمه جون      ماماج جی = مامان جون باسسس = باشه           آبال لا = ابالفضل ( حضرت ابالفضل که توی نوحه شنیدی ) مامان و بابا به قربونت برن ایشالا ...
2 بهمن 1392

گل پسر من دندون جدیدت مبارک

سلام پسر ماهم  این چند روز اخیر خیلی بیتابی و گریه میکردی تا اینکه امروز 30دی 1392 وقتی داشتی قهقهه میزدی و ما کلی ذوق میکردیم دیدم که بلههههههههه هفتمین دندون شما هم بالاخره نمایان شد مبارکت باشه عزیز دلم راستی امروز کوچولوی خاله ی مامان هم بدنیا اومد و ما کلی خوشحال شدیم   ...
30 دی 1392

چقدر زود دیر میشود...

سلام پسر گلم الان شما همراه بابا خونه آقاجون هستی و من تنهام داشتم عکس های شما رو نگاه میکردم از روز اول تا همین چند روز قبل چقدر زود این زمان گذشت انگار همین دیروز بود که با مامان جون و خاله جون کوچیکه بیمارستان رفتیم تا شما به دنیا بیای انگار همین دیروز بود که کلی برای آغون گفتنات و شنیدنشون اشک میریختم و ذوق میکردم انگار همین دیروز بود که منتظر چهار دست و پا رفتن شما بودم انگار همین دیروز بود که منتظر بودم تا بالاخره 6 ماهه بشی و من کلی ذوق کردم انگار همین دیزوز بود که شروع به گفتن مامان و بابا کردی انگار همین دیروز بود که نشستی / ایستادی و راه افتادی هر کدوم از عکسات و نگاه میکردم هم خ...
27 دی 1392

بعد از مدت ها باز هم سلااااااااااااااااااام

سلام گل پسر ماهم که الان درخواب ناز هستی  چند وقتی هست که دیر به دیر وبلاگت و آپ میکنم ببخشید گلم ماشالا دیگه داری حرف میزنی البته بیشتر به روش خودت گاهی اوقات حدود 3 تا 4 دقیقه شایدم بیشتر همینطور صحبت میکنی گاهی هم به سبک خودت آواز میخونی تازگی ها علاقه مند به تلویزیون شدی و گاهی پای کارتون های شبکه پویا  میشینی و لذت میبری وقتی تلویزیون روشنه و تبلیغ پفک لوسی و میکنه کلی ذوق میکنی دست میزنی و میخندی کلمات جدیدی یاد گرفتی آله = خاله                   آنوم = خانوم   &nbs...
24 دی 1392

باز هم عکس زیباترین گل زندگی ما

سلاااااااااااام گل نازم چند روز قبل خونه مامان جونی بودیم که هوس کردم ازت چند تا عکس بگیرم (البته این روزها زیاد خونه مامان جونی میریم و بهشون زحمت میدیم ) البته خیلی هاش به علت همکاری نکردن شما تار افتاد ولی اشکالی نداره   ...
23 دی 1392

16 ماهگیت مبارک گل پسرم

سلام گل پسر مامان و بابا 2 دی شما 16 ماهه شدی و کمی بزرگتر و عاقلتر و همچنین چندین برابر شیطون تر ماشالا خیلی عاقل شدی و تقریبا میشه گفت اکثر چیزها رو متوجه میشی کلمات جدیدی یاد گرفتی: به آفرین میگی آآآآب بری / به حمام میگی ام ما / به آتش میگی آآآ تیس     به عزیزم میگی عسیس و چندین کلمه ی دیگه که الان یادم نیست و کلمات دیگه که فقط خودت متوجه میشی چی داری میگی راستی یه کار جدید یاد گرفتی اونم اینه که مثلا غذا یا هر چیز دیگه رو میذاری جلوی بینیت و بو میکشی و میگی به به این برام خیلی جالب بود و نمیدونم که از کجا یاد گرفتی (ما یادت ندادیم ) در آخر خیلی دوست داریم گل پسر ماهم ...
3 دی 1392

بدون شرح....

سلاااااااااااااااااااااااااااام چند روز قبل از سفر به مشهد رفتی سر کیف بابا و همه ی وسایل و ریختی بیرون و رفتی داخل کیف ما هم دیدیم علاقه و خیلی هم اصرار داری که توی کیف بشینی گذاشتیمت توی کیف و عکس انداختیم     ...
21 آذر 1392