این روزهای تو
سلام گل پسر ماهم دیگه خدارو شکر راه رفتنت خیلی خوب شده و کمتر زمین میخوری دیشب با مامان جونی و خاله جون کوچیکه رفتیم برات کفش خریدیم آخه کفشای روی سیسمونیت یا کوچیک شدن یا هنوز به پاهای قشنگت بزرگن اونجا کلی با کفشات راه رفتی راستی چند وقته که صدای اسب و میگی پیتو پیتو صداهای بع بعی و گاو و اسب و بلدی نازی کردن هم بالاخره یاد گرفتی البته خیلی وقت پیش بلد شده بودی ولی خیلی خشن ناز میکردی انگار داشتی آدم و میزدی ...