سلام گل پسر ما عزیز دلمون چند وقتی هست که با آجرات بازی میکنی تا چند شب قبل فقط اونا رو از هم جدا میکردی و یا از داخل پاکت بیرون میریختی تا اینکه چند شب قبل که شما بیخوابی زده بود به سرت شروع به آجر بازی به مدت حدود 1 ساعت کردی در این مدت کلی زمزمه میکردی نمیدونم با آجرات حرف میزدی یا خطابت من بودم خلاصه که بالاخره تونستی آجرهارو روی هم بذاری عزیزم تازه یه چیز عجیب هم اینکه وقتی آجرهارو داخل پاکتش میگذاشتی چند دقیقه یکبار درب پاکت و میبستی و مثلا چک میکردی که هنوز جا هست یا نه البته اینو اول متوجه نشدم و فکر کردم همینطوری داری اینکارو انجام میدی ولی بعد از اینکه دیدم چند مرتبه انجام دادی من...