محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

✿♥✿ محمدپارسا دردونه ی مامان و بابا ✿♥✿

بدون شرح....

سلاااااااااااااااااااااااااااام چند روز قبل از سفر به مشهد رفتی سر کیف بابا و همه ی وسایل و ریختی بیرون و رفتی داخل کیف ما هم دیدیم علاقه و خیلی هم اصرار داری که توی کیف بشینی گذاشتیمت توی کیف و عکس انداختیم     ...
21 آذر 1392

این روزهای محمد پارسا

سلام گل پسر ما عزیز دلمون چند وقتی هست که با آجرات بازی میکنی تا چند شب قبل فقط اونا رو از هم جدا میکردی و یا از داخل پاکت بیرون میریختی تا اینکه چند شب قبل که شما بیخوابی زده بود به سرت شروع به آجر بازی به مدت حدود 1 ساعت کردی در این مدت کلی زمزمه میکردی نمیدونم با آجرات حرف میزدی یا خطابت من بودم خلاصه که بالاخره تونستی آجرهارو روی هم بذاری عزیزم تازه یه چیز عجیب هم اینکه وقتی آجرهارو داخل پاکتش میگذاشتی چند دقیقه یکبار درب پاکت و میبستی و مثلا چک میکردی که هنوز جا هست یا نه البته اینو اول متوجه نشدم و فکر کردم همینطوری داری اینکارو انجام میدی ولی بعد از اینکه دیدم چند مرتبه انجام دادی من...
28 شهريور 1392

بازی با محمد پارسا

پسر دوست داشتنی من سلام ماشالا بهت باشه که این روزها شیطون و بازیگوش شدی البته شیطنت هات اذیتمون نمیکنه این روزها کارمون شده باهات بازی کردن که ما خسته میشیم ولی شما انگار بویی از خستگی نبردی ماشالا ماشالا بهت باشه بازی لیلی حوضک و یاد گرفتی و وقتی میگیم لی لی حوضک انگشتتو به حالت اشاره میذاری توی دستمون و وقتی میگیم گنجیشکه افتاد تو حوضک دوتا دست کوچولوت و به هم میزنی کلاغ پر هم یاد گرفتی و انگشتتو میذاری زمین به حالت اشاره و بعد که میگم کلاغ به جای پر میگی نهههههههه ( به حالت کشیده ) توپ بازی و ماشین بازی هم که قبلا بلد بودی و الان کاملتر یاد گرفتی     شمال که بودیم...
10 شهريور 1392

پسرک کنجکاو

سلام پسر نازم هورررررررااااااااااا   10 روز دیگه 1 سالت میشه و سالروز زمینی شدنته فرشته کوچولوی من این روزا جنب و جوشت زیاد شده و خیلی هم کنجکاو شدی و دوست داری همه چیزو بشناسی،امتحان کنی و کلا با همه چیز آشنا بشی چند شب قبل توی آشپز خونه بودیم و من داشتم شام میکشیدم دیدم شما اومدی سراغ یخچال و میخوای بازش کنی قبلا هم سراغش اومده بودی ولی من نمیذاشتم در یخچال و باز کنی اینبار چون سرم شلوغ بود نتونستم و شما موفق شدی منم از فرصت استفاده کردم و عکس گرفتم ...
23 مرداد 1392

محمدپارسا و ماشین

سلام عزیز دلم ماه رمضان امسال هم گذشت و عید فطر فرا رسید اما عید فطر امسال زیباتر و با شکوه تر از عید هرسال است چرا که خداوند یکی از فرشتگانش را به من بخشیده عزیز دلم شما تازگی ها عاشق ماشین هات شدی  و دائم باهاشون بازی میکنی و صدای ماشین در میاری اییییممممممممم ایییییییییمممممممممم امممممممممممم امممممممممممم من نمیدونستم که اینقدر عاشقشون هستیکه دوست نداری لحظه ای ازت دور باشن امروز که ا زخواب بلند شدی یکراست رفتی سراغ ماشینهات و شروع به بازی کردی نزدیکای ظهر با هم رفتیم خونه مامان جونی و شما هنوز ماشینهات توی دستای کوچولوت بودن حتی وقتی من میخواستم ازت بگیرمشون نذ...
17 مرداد 1392

توپ و محمد پارسا

سلام عزیزم شما هر روز داری بزرگتر میشی چند هفته قبل باباجون ( بابای مامان ) کیش بودن و برات سوغاتی توپ و لباس آوردن شما خیلی این توپو دوست داری دائم باهاش بازی میکنی و مشغولی تازگی هام قشنگ توپ و پرتاب میکنی و دوباره سراغش میری خلاصه که عالمی داری با این توپ قشنگ ...
16 مرداد 1392

خواب یا بازی

سلام پسر گلم درست 20 روز دیگه تا یکسالگی ات باقی مانده خیلی خوشحالم از اینکه خداوند همچین نعمت خوبی را بهمون عطا کرده این روزا کارات خیلی خوشمزه شده مثلا اینکه دیشب موقع خواب داشتی با سی دی هات بازی میکردی هم خوابت میومد هم دوست داشتی بازی و ادامه بدی برای همین سی دی هاتو گذاشتی بالای سرت و سرتو گذاشتی روی بالش و خوابیدی دوباره چند دقیقه بعد بلند شدی سی دی هاتو گذاشتی زیر بالش و باز هم خوابیدی خلاصه که برنامه ای داشتی برای خودت حدود نیم ساعت داشتی کلنجار میرفتی که سی دی هاتو چکار کنی البته چون نزدیکای سحر بود من نتونستم از این کارات عکسی تهیه کنم ...
13 مرداد 1392

آخه اینجا جای نشستنه محمد پارسا

سلام گل پسر ماهم مامانی ماشالا به تو که هر روز یک کار جدید میکنی چند وقته که از تخت بالا میری ، از مبل بالا میری ، از  صندلی کامپیوتر بالا میری و خلاصه که کم مونده از دیوار راست بالا بری البته ناگفته نمونه برای بالا رفتن از دیوار خیلی تلاش کردی ولی نشده و فقط تونستی تا روی پشتی بری و بعد..... با پشتی افتادی مامان جون چند روز قبل با مامان جونی نشسته بودیم که دیدیم  شما سخت مشغول تلاشی وقتی اومدیم پیشت  بله... آقا محمد پارسای گل روی میز نشسته یکی نیست آخه بگه اونجا جای نشستنه محمد پارسا ...
2 مرداد 1392

محمد پارسا جیغ جیغو

پسر گلم سلام پسرک نازم وقتی  خیلی ذوق میکنی شروع به جیغ زدن میکنی اونم عجب جیغایی دوتا عکس ازت گرفتم که توی اتاقتی و داری بازی میکنی و کلی ذوق کردی و شروع به جیغ زدن کردی این عکسا برای قبل از کربلا رفتنمونه و شما هنوز دندون نداری و بی دندونی ...
23 تير 1392